جایگاه شغال ( شال) در فرهنگ گیلان

امروزه یکی از شاخه های علم مردم شناسی Cultural Anthropology که در جریان تحقیقات پژوهشگران این رشته در اجتماعات بومی مورد توجه وافری قرار می گیرد مردمشناسی جانوری است. این شاخه از معرفت اجتماعی به بررسی تعامل و کنش و واکنش انسان و حیوان در یک زیست¬بوم معین می پردازد. بررسی تأثیر و تأثّر متقابل بومیان و جانوران می تواند از منظر ارتقاء دانش انسانی در ابعاد و زوایای پنهان و منحصر به فرد یک فرهنگ، حائز اهمیت والایی باشد.
با این مقدمه می خواهیم به واکاوی و بررسی جایگاه یکی از این جانوران که مطابق متون و اسناد تاریخی

و نیز ادبیات شفاهی و عامیانه رایج در میان مردم، در سرزمین گیلان مأوی و سکنی داشته و زندگی و موجودیت دام و طیور بومیان را تحت تأثیر خود قرار داده بپردازم این جانور همان شغال است که در زبان گیلکی به آن شال گفته می شود.
در بسیاری از مناطق روستایی، این جانور معمولاً در شبانگاهان به طیور و ماکیان اهالی حمله و بعضاً خسارات و زیانهای قابل توجی به آنها وارد می نمود. همچنین شغال (شال) بازتاب قابل توجهی در فولکلور و ضرب المثلها و ادبیات شفاهی و عامیانه گیلکی داشته و مضامین بسیاری از این باورداشتهای عامیانه را به خود اختصاص داده است که در ادامه بدان پرداخته خواهد شد.
در کتاب سفرنامه شمال ( گزارش چارلز فرانسیس مکنزی، اولین کنسول انگلیس در رشت از سفر به مازندران و استرآباد) گزارش قابل توجهی به قلم پخته و شیوای وی و ترجمه روان منصوره اتحادیه (نظام مافی) در توصیف شغالهای گیلان در بالغ بر ۱۵۰ سال پیش دیده می شود که در نوع خود جالب توجه بوده و عیناً در زیر نقل می شود مکنزی در ضمن خاطرات خود از حضور در این خطه در وصف شغالهای گیلان چنین می نویسد:
((در مجاورت خانه ما انباری از کاه ساخته بودند که طویله گاوها بود و برای استفاده سایر مستخدمین خالی کرده بودند گاوها برای جبران ناراحتی تا نیمه شب ما را بیدار نگه داشتند لانه مرغ و خروسها در فاصله ای ساخته شده بود و چندپا از سطح زمین ارتفاع داشت این لانه ها شکل عجیبی داشتند و اغلب از تنه خالی درختان ساخته شده بودند این کار محض احتیاط است چون پرندگان در معرض حمله شغالها که همه شب در حوالی دهات می گردند هستند در همه نواحی ایالات کاسپین بعد از غروب آفتاب و در شب زوزه عجیب شغالها شنیده می شود وجود آنها همیشه نمایانگر پایین رفتن درجه حرارت است ایرانیان می گویند شبی که شغالها زوزه می کشند و سگها جواب می دهند هوای روز بعد خوب خواهد بود
داستانهای عجیبی از جرأت شغالهای گیلان شنیده ام در هند معروف بود که فقط اجساد مرده می خورند ولی گیلانیها با این حرف موافق نیستند در حال حاضر شغالهای اینجا بزرگتر و قوی تر از شغالهای هندوستان اند. در نزدیکی رشت در کنار دریاچه ای به نام عینک (که به خاطر شباهتش به عینک، چنین نامیده می شود) شغالها می نشینند و با گستاخی، عابرین را نگاه می کنند و تا وقتی که به طرف آنها شلیک نشود حرکت نمی کنند در رشت سگ کم یافت می شود چون شغالها توله سگها را می خورند توله سگ زیبای دکتر هویزگ به همین سرنوشت دچار شد و شغالها آن را دریدند شغال در این حوالی آفتی است و آسیب فراوانی به باغات هندوانه می رساند – در بعضی نقاط کشیکچی هایی می گذارند که شب روی چهارپایه های بلندی می نشینند و با شلیک تیر و زوزه های ناموزون مانند زوزه حیوانات آنها را می ترسانند…))


همچنین یان کولاژ مهندس اهل کشور چک که در ایام نهضت جنگل در گیلان اقامت داشت نیز از مشاهدات خود در باب این جانور می نویسد: ((شغال ها شب ها به اطراف خانه ها می می آمدند و پس مانده ها را می جستند در شب های تاریک به ویژه قبل از باران بی وقفه زوزه می کشیدند تا مدت ها نمی توانستم به صدای آنها که شبیه جیغ بچه بود عادت کنم))(یان کولاژ، بیگانه ای در کنار کوچک خان، ص۱۴۹و۱۴۸)
برخی از ضرب المثلها و باورداشتهای عامیانه گیلکی که در آنها واژه شال به چشم می خورد به قرار زیر است:
سگ گه بدو شال گه بیگیر

شال تره بخوره

آدم خو دسه شال کونه ویجا گرمه نوکونه (آدم دست یخ کرده اش را در ماتحت شغال گرم نمیکند.
از نو کیسه توقع نداشته باش.)

جایی کِه شیر بِیسی شال چکاره ی. … یعنی جایی که شیر هست شغال چه کاره است؛کنایه به اینکه تا بزرگتر هست کوچکتر چه کاره است.

سگ و شال میون آشتی بوبؤ
یعنی میان سگ و شغال آشتی شده است؛ کنایه به اینکه میان دو طرف که قهر بودنند آشتی شده است.
شال ِ مار ِ عروسی

عروسی مادر شغال است.
هنگامی که هوا هم آفتابی و هم بارانی ست و در آسمان رنگین کمان پدید می آید، این زبانزد گیلکی را بکار می برند.
معادل فارسی برای این ضرب المثل گیلکی به ذهنم متبادر نمی گردد

بمرده شال چو زنه (شغال مرده را چوب میزند)

تا سگ خراب نداره، شال، مرغانا نیگیره

همچنین شال در نسبت با عناوین بسیاری از مکانهای جغرافیایی در گیلان به چشم می خورد که گواه مانوس بودن مردمان این خطه با این جانور است

نویسنده حدودالعالم از شهری به نام “شال” در گیلان سخن به زبان می راند که به تعبیر وی دارای منبر و بازار بود ( حدود العالم، به کوشش منوچهر ستوده، ۱۵۰: ۱۳۴۰)

به نوشته مرحوم جهانگیر سرتیپ پور: ((آبادی های متعددی در گیلان است با واژه شال و شل که نامشان در فلات مجاور گیلان (قزوین) هم باقی مانده است: (( شال ده )) در فومن، ((شال کا)) از تولم صومعه سرا، ((شال کو)) محله ای در قسمت شمال خاوری شهر رشت، ((شال که)) از شاندرمن ماسال، ((شال ما)) از شفت، ((شال ما)) از ماسال باید دانست واژه های کا، که، مان و ما(که مخفف مان است) افاده معنی خانه و خانمان می کند و در گویش تالشی، واژه کا با مفهوم خانه هنوز متداول است شال مان = شال کا = خانه شال که ظاهرا نام قبیله ای بوده است))(سرتیپ پور، جهانگیر، ریشه یابی واژه های گیلکی و وجه تسمیه شهرها و روستاهای گیلان ص۱۸۵) و نیز می توان از دهستان دهشال (ده + شال) در حوالی آستانه اشرفیه و همینطور روستای دیوشل (دیو + شال) در حومه لنگرود نام برد.
همچنین شغال در افسانه های عامیانه مردمان گیلک نیز بازتاب شایان توجهی داشته است .یکی از معروفتری این افسانه ها افسانه "شال ترس مأمد »(محمّد نامی که از شغال می ترسد) است که در کتاب ((افسانه های گیلان)) ،نوشته محمد تقی پور احمد جکتاجی
آمده است.

 

[ یک شنبه 19 بهمن 1393 ] [ 13:22 ] [ شهرام مهدیزاده ] [ بازديد : 5969 ] [ نظرات () ]
مهر مادری یک کولوشکن

کــــولــــوشــــکن
ͼ●○○○●ʘ۝ʘ●○○○●ͽ
در زبان گیلکی کولوشکن به مُرغی گفته می شود که جوجه دار شده است و مُرغی که آماده جوجه دارشدن است را مُرغ "کوُلک" یا "کُورک" مینامند.

 

[ شنبه 8 آذر 1393 ] [ 11:29 ] [ شهرام مهدیزاده ] [ بازديد : 4186 ] [ نظرات () ]
پرنده قوی فریادکش سیبری Whooper Swan با نام علمی Cygnus Cygnus

اندازه قوی فریادکش 150 سانتی‌متر است؛ منقار سیاه با قاعده زرد لیمویی ، این پرنده را از قوی گنگ متمایز می سازد که منقاری نارنجی با قاعده برآمده و سیاه دارد . همچنین با گرد راست و صدای شیپور مانند نیز مشخص می شود.

 

شبیه قوی کوچک است و فرق آن با قوی کوچک عبارت است از اندازه خیلی بزرگتر ، سر دراز که از نیم رخ تخت بنظر می آید ، زردی بیشتر قاعده منقار که شکل مثلث و راس آن به سمت جلو می باشد ، و صدای مخصوص .
پرنده نابالغ قهوه ای کمرنگ مایل به خاکستری و روی هم رفته ، خاکستری رنگ‌تر از نابالغ قوی گنگ است . منقار صورتی کمرنگ با نوک تیره دارد.
رفتار و پرواز این پرنده ، شبیه قوی گنگ است با این تفاوت که راحتر راه می رود ، شاهپرهای ثانوی بال را بلند نمی کند و هنگام پرواز بالهایش صدای خاصی ندارد . معمولا به صورت گله های پرسرو صدا دیده می شوند پرواز دسته جمعی آنها بصورت خطوط مورب و نامنظم و یا به شکل " ^ " است.
صدای قوی فریادکش شبیه قوی کوچک است، اما قوی تر و کشیده تر و آهنگین به صورت "ها-ها-ها، Ha-Ha-Ha"  یا "کو-کو-کو، co-co-co" و معمولا سه سیلابی است.

معمولا در سواحل دریا ، ماندآبهای ساحلی ، دریاچه‌ها و رودخانه‌های بزرگ به سر می برد.

قوی فریاد کش از جمله پرندگانی است که زمستان ها در سواحل دریای خزر ، نسبتا فراوان است (مهاجر زمستانی) و نیز بصورت سرگردان در فارس و سیستان دیده شده است .

با توجه به شکار بی رویه این پرنده، ضروری است که بطور جدی از برنامه ای برای حفاظت آن در نظر گرفته شود، متاسفانه برنامه خاصی در حال حاضر برای حفاظت قوی فریادکش وجود ندارد.

 

[ شنبه 1 آذر 1393 ] [ 8:53 ] [ شهرام مهدیزاده ] [ بازديد : 4305 ] [ نظرات () ]
كولكافيس

تسک وتنایی تِ به، زاری و شیون بونی
بهتره تا تی درده ، فلان کسَیْ بدونی
تا تی دیمان می موسون ،سُرخا نوبویْ نبیشته
درازلافنداکون ، تی گاوه سرنوشته
عجب کلنگی بزه ، زمانه می زمینه
وقتی ندانی(نداری)هیچکس،تی احواله نگینه
هرچی ببی خوش آواز ، هَندِه هو کولکافیسی
شانس نداشتی آخر، غوصّه میان بپیسّی
هیچکسه انتظار ، ندار تی دسه بَیْری
خودت تِ بَکّی ویریس،تا بوتونی پرَیْری
بال و پره بازَکون،ویریس بشو آسمان
اَنقده او جور بگرد ، ببو آلوغِ زمان
برگردان:
تک وتنها برای خودت شیون وزاری کنی
بهتراست از اینکه درد ترا هرکسی بداند
تاگونه های تو مثل گونه های من سرخ و کباب نشده
طناب گاو سرنوشت خودت را بلند کن(توضیح:درگیلان پس از درو شالی گاوها را میان مزارع ،جهت چرا می بندند وبه خاطر اینکه گاو از مساحت بیشتری(آزادی عمل) برای چرا برخوردار شود،طناب بسیار بلندی برای اینکار در نظر می گیرند.)
زمانه عجب کلنگی به زمین من زده است!
وقتی ندار و فقیر باشی ، هیچکس احوالی از تو نمی پرسد
هر قدر خوش آواز باشی بازهم همان چرخریسکی(توضیح:موضوع بسیاردردناکی که خود درسالهای کودکی شاهد بودم و هیچوقت از ذهنم پاک نمی شود مربوط به همین پرنده است.چرخریسک پرنده ایست بسیار زیبا وخوش آواز که علیرغم زیبایی و آواز خوش از بدنامی برخوردار بوده تا آنجا که در کودکی مشاهده کردم که بعضی از افراد مبادرت به آتش زدن این پرنده زیبا نمودند)
شانس نداشتی و میان غم و غصه پوسیدی
از هیچکس انتظار نداشته باش که دستگیر تو باشد
خودت آنقدربیُفت و بلند شو ،تا بتوانی پرواز کنی
بال و پرت را باز کن و به آسمان برو
آنقدر آن بالا بگرد تا عقاب زمانه شوی

(تسک و تنایی=تک وتنها) (دیمان:دیم=گونه)(لافند=طناب)(کولکافیس=چرخریسک)(بپیسی+پوسیدی) (بَکّی=بیفت)(ویریس=بلندشو)(جُر=بالا)(آلوغ=عقاب)(هَندِه=باز هم)

 

[ سه شنبه 27 آبان 1393 ] [ 9:45 ] [ شهرام مهدیزاده ] [ بازديد : 4767 ] [ نظرات () ]
آشنایی با پرندگان گیلانی (چنگر)

 

نام علمی : Fulica Atra نام انگلیسی: Common Coot
این پرنده، 37 سانتیمتر طول دارد و به واسطه ی رنگ سیاه دودی و منقار و سپر سفیدش به سهولت از سایر پرندگان تمیز داده می شود. پاها سبز زیتونی و چشم ها قرمز است. از چنگر نوک سرخ بزرگتر و پرجثه تر و فاقد سفیدی زیر دم و خط سفید پهلوهاست. پاها کاملا نیم پره و انگشتانش نسبتا بزرگ است. پرنده ی نابالغ به رنگ قهوه ای دودی با زیر گلو و سینه ی خاکی کمرنگ دیده می شود.

برای به دست آوردن غذا دائما شیرجه زده و گاهی بیش از نیم دقیقه در زیر آب می ماند. بررسی عادت غذایی چنگر نشان داد که این گونه همه چیز خوار است و عمدتا از گیاهان آبزی(54درصد) , نرمتنان و سنگریزه (46در صد) تغذیه می کند. نسبت طول روده به طول کل بدن6/3 محاسبه شده که بیانگررژیم غذایی گیاه خواری می باشد.

در زمستان به طور گروهی و همراه اردک ها در مناطق تالابی و حاشیه ی نیزارها شنا می کند. به دشواری پرواز کرده و پیش از آن مدتی روی آب می دود و هنگام فرود آمدن بر آب، ناگهانی به سطح آب برخورد کرده؛ سر و صدای بسیاری ایجاد می کند.

صدای این پرنده معمولا شبیه «که وک،» و درحالت ویژه، ناگهانی و شدید، شبیه «پی ت س» شنیده می شود.

این پرنده در مناطق نیزاری با آب باز، باتلاق ها، دریاچه ها و گاهی حاشیه ی رودخانه های وسیع به سر برده و درون نیزارهای انبوه آشیانه می سازد. در ایران بومی و فراوان است و زمستان ها، به تعداد فراوان، در تالاب های شمال و جنوب دیده می شود. تالابهای انزلی , گمیشان و فریدونکنار از لحاظ اوضاع بوم شناختی مناسب برای این پرنده به ترتیب در اولویت اول تا سوم قرار دارند.

جمعیت این پرنده نسبتا فراوان است، اما کنترل شکار و برداشت آن اهمیت بسزایی دارد.

در دهه اخیر تعداد جمعیت مهاجر زمستان گذران این گونه و میزان زیتوده آن در تالابهای سواحل جنوب دریای کاسپین رو به کاهش بوده است و تعداد جمعیت جوجه آور آن در این مناطق بسیار اندک است.

 

[ سه شنبه 27 آبان 1393 ] [ 9:40 ] [ شهرام مهدیزاده ] [ بازديد : 5399 ] [ نظرات () ]
آخرين مطالب
خط گیلکی (1395/08/06 )
gilaki music (1394/12/01 )
بیه لاکو... (1394/11/26 )
خط گیلکی (1394/11/22 )
صفحات وب